ترم!
امروز صبح یاسی خانوم رو برده بودم حموم که یهو دیدیم یه کرم خاکی کف حموم وووول میخوره! پشت پنجره حموممون یه قمری لونه ساخته، احتمالا قمری آورده بودتش و کرمه ازونجا اومده بود. کلی بچم با کرمه بازی کرد اما هر کاری کردم بهش دست نزد! بعدشم آب ریختیم رفت. غروب که باباش اومد استراحتی کرد و گفت: من میرم حموم دوش بگیرم. که یهو دیدیم یاسی پرید جلو و گفت: "ترم، ترم" !!!! این اولین باری بود که یاسی از ماجرایی که تو خونه برامون پیش اومده بود واسه باباش تعریف میکرد. ...